عمر بود که در روز غدیر خم وقتى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله مرا براى ولایت نصب کرد
او و رفیقش (ابو بکر) با هم گفتگو کردند. او گفت: «در اینکه کار پسر عمویش را بالا ببرد هیچ کوتاهى نمى کند». و دیگرى گفت: «در اینکه بازوى پسر عمویش را بلند کند هیچ کوتاهى نمى کند».
همچنین در حالى که من منصوب شده بودم به رفیقش (ابو بکر) گفت: «این واقعا کرامت و بزرگى است». رفیقش با تندى به او نگاه کرد و گفت: «نه بخدا قسم، ابدا این سخن او را گوش نمى دهم و از او اطاعت نمى کنم». سپس به او تکیه داد و با تکبّر به راه افتادند و رفتند. خداوند هم بعنوان وعید و منع او در باره اش چنین نازل کرد:سوره قیامت آیه 31 الی 35
«نه تصدیق کرد و نه نماز خواند بلکه تکذیب کرد و پشت نمود. سپس با حال تبختر نزد اهل خود رفت. دورى از خیر دنیا براى تو باد! دورى از خیر آخرت براى تو باد»!
منبع:کتاب اسرار آل محمد(ص) صفحه ترجمه کتاب سلیم بن قیس الهلالی351